سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلبه تنهایی من
 
لینک دوستان

پرواز را به خاطر بسپار

سربازی که پس از جنگ میخواست به خانه برگردد ؛ در تماس تلفنی خود به والدینش گفت:

« پدر و مادر عزیزم ؛ جنگ تمام شده و من میخواهم به خانه باز گردم؛ ولی خواهشی از شما دارم.دوستی دارم که مایلم او را به خانه بیاورم»

والدین او در پاسخ گفتند:ما با کمال میل مشتاقیم که اورا ملاقات کنیم.

پسر ادامه داد: «ولی لازم است موضوعی را در مورد او بدانید. او در جنگ به شدت آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد. بنابر این میخواهم اجازه دهید که او با ما زندگی کند.»

پدر گفت:پسر عزیزم شنیدن این موضوع برای ما بسیار تاسف بار است ؛ شاید بتوانیم به او کمک کنیم که جایی برای زندگی پیدا کند.

پسر گفت:« نه ؛ من میخواهم او با ما زندگی کند.»

والدین گفتند: تو متوجه نیستی. فردی با این شرایط موجب دردسر ما خواهد شد.ما فقط مسئول زندگی خودمان هستیم و نمیتوانیم اجازه دهیم مشکل فرد دیگری زندگی ما را دچار اختلال کند. بهتر است به خانه باز گردی و او را فراموش کنی.دوستت راهی برای ادامه زندگی خواهد یافت.

در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و والدین او دیگر چیزی نشنیدند.چند روز بعد پلیس به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته است و آنها مشکوک به خودکشیند.پدر و مادر سراسیمه به سمت او مراجعه کردند و برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی رفتند.آنها فرزند را شناختند و به موضوعی پی بردند که تصورش را هم نمیکردند. فرزند آنها فقط یک دست و یک پا داشت

پرواز را به خاطر بسپار.........


[ شنبه 90/4/11 ] [ 3:17 عصر ] [ جودی خانم ]
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجازطول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجازطول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 27523
بک لینک طراحی سایت